شعر گمشده سید سحر قهاری فر
انکه جواهری برد نه منم نه تو ….. آنکه بین ما کینه کشت نه منم نه تو …. جادوی جهل زمان بود مکان بود بابل…. صدای طبل زمان بود و گریه و فریاد و فغان بود تا کابل
اکنون گم شده ای در سراشیبی تقدیر و مکان
بیا و بشکن بازی چرخ و فلک و زنجیر و زمان
منتظر تو هستم
با ایمیل زیر مکالمه کنید
seesarame@gmail.com